دلنوشته های یه آجی دلتنگ

دلم واسه داداش گلم تنگ شده . . . دلیل دیگه ای می خواین برای نوشتن؟

دلنوشته های یه آجی دلتنگ

دلم واسه داداش گلم تنگ شده . . . دلیل دیگه ای می خواین برای نوشتن؟

یه علامت سوال.....

یه پنجره با یه قفس 

یه حنجره بی هم نفس........ 

.....با یه علامت سوال 

 

یه عبور 

ساده 

از کنار هم می گذریم 

 

اگه صدات نبود 

چطوری می فهمیدم  

تو از کنارم رد شدی 

 

ساده 

از کنار هم می گذریم 

 

چند بار شده توی زندگی هامون  

از کنار عزیز ترین کسامون رد شده باشیم  

و نفهمیده باشیم 

 

چند بار شده از خواسته هاشون رد شده باشیم 

و نفهمیده باشیم 

که شاید مهم ترین چیز واسشون بوده؟ 

 

چند بار  شده که اینجوری  

از کنارم رد شده باشی و  

من نفهمیدم  

منی که یک ثانیه هم واسم غنیمته...

و این دفعه که شاید دفعه هزارم بوده...... از صدات ؟؟؟ 

 

چند بار شده؟ 

دوباره...

چه بگویم  

گیج 

بدبخت 

سردرگم 

نمی دونم چه کنم 

دوباره دیدمش 

بازم میگم یه احمقم 

.........................................

این منم :

یه احمق که یک ماه و یک هفته منتظر موند و وقتی انتظارش تموم شد, هیچ کاری نکرد 

امروز من یه احمق بی عرضه بودم 

لال شدم 

من یه احمقم 

                     احمق