دیروز ننوشتم
نشد
یعنی اصن برنامم ریخت به هم
میخواستم بعد از دیدن یه فیلم بیام آپ کنم
یه جوری شد که فیلم رو هم نصفه دیدم
۳ ساعت فیلمه
دیوداس
دوست جونم بم داده ببینمش
میگه ۲ گالن اشک میریزی وقتی ببینیش!
امشب می بینمش
یه عزیزی گفت
اندکی صبر
سحر نزدیک است
آخ که بیشتر از این نمی تونم بگم
فقط میگم خیلییی خوشحالم
۱۸ روزه رفتی داداااشی
۱۸
۶ روز هم به تولدم مونده
۶
خدا کمکم کنه!
دلم واست اندازه سوراخ جوراب اون مورچه کنار دیوار شده
دوست جونم هم یه داداش پیدا کرده
وقتی میگه داداشم
یاد تو می افتم
آخییییییییییی
فردا روز مهمیه
واسه دوستام
حساسه !!
ذوق دارم نمی دونم چرا انقدر!
امروز خیلی خوب بود
یعنی هم خیلییی خوش گذشت
هم یه حس عجیبی داشتم
غریب!
اینم خاطره میشه
هیییی روزگار
کلی فیلم
کلی کتاب
کلی برنامه دارم
و
تابستون داره تموم میشه
این کلاسای دانشگاه خیلی الکی وقتمو میگیره!
هرچند دانشگاهو دوس دارم
فضاشو
آدماشو
دوستام
همکلاسیام
همکلاسی های قبلی
همه چی خوبه
فقط تایم کلاسا الکی زیاده :دی
فعلا برم فیلم ببینم
شاید دوباره آپ کردم!!
میسیییییییی
فردا رو دوست دارم
به خاطر هیجان و مهم بودنش تو زندگیم
حیف که 14 امه
اگه 13 ام بود شاهکار می شد
مرسییییییییییییی واسه همه چی
داداشت میاد
زود زود
و پر از خوبی
خودت می دونی
پس همیشه ببینش
ایشالا که شاهکار میشه
خواهش من که کاری نکردم
آره میاد آره آره
میسی
میسی
می دونی که نمی تونم ناراحت نباشم
شرمنده