نزدیک سحره...
داشتم فیلم میدیدم
یهو
ناغافل
بی خبر، بدون دلیل
همون حس عجیب تنهایی اومد سراغم
می دونم چرته
می دونم اینقد دوستای خوب دارم
اینقد آدم خوب هست دور و برم
که تنها نباشم
اما خاصیت این حسه دیگه
که نمی دونم چرا هر چند وقت یک بار میاد سراغم
حس می کنم همه اینقد غرق مشکلای خودشونن
که دلیلی نداره احساسشونو، وقتشونو و ذهنشونو صرف تو کنن
بشون حق میدم
به خودم چی؟
نمی دونم
فقط الان حس می کنم تنهام
هیشکیِ هیشکی نیس
به جز تو
دلم واست تنگه
دلم واسه دستای مهربونت تنگه
تویی که همیشه
با هر مشکلی که داشتی
برام وقت داشتی
حتی اگه مریض بودی
اگه بیمارستان بودی
حتی اون موقع که قفسه سینت شکسته بود و من نمی دونستم
واسم همه چی می ذاشتی
هیچی کم نذاشتی
اه
اشک
چه مهمون ناخونده ای شده واسه من این روزا
حتی نمی ذاره نوشتنم تموم شه
یاد خوبیات که می افتم
از خودم بدم میاد
و تو میگی "منم یه آدمم مثل بقیه... مگه بقیه فرقشون با من چیه؟"
فرقت اینه که زیادی خوبی
قربونت
آجی دلتنگ تو
salam man ta inja ke fahmidam shoma kheyli ghaziat pichidas bet pishnahad mikonam mese hamon dadashet albume mohsen yeganaro sad darsad gosh bede sad darsad mooode khodete
صد در صد دوست عزیز بی نام و نشونم
با این حس آشنام
زیاد
بعضی وقتا ازش فرار می کنم
بعضی وقتا جفت پا و با کل هیکلم می پرم توش
باهاش زندگی می کنم
عشق می کنم
بستگی داره دوستم
من غرق مشکلات خودمم که باشم رفیقم با مرام
هروقت بخوای هستم دادا
اما این دلتنگیه
چاره ای نداره
درد داره اما یه جورایی قشنگه
باهاش حال کن
تو ذهنت حکش کن
که وقتی به دستش آوردی ، قدرشو بدونی
آره دوستی
قربونت برم دوستم
ماه
آره قشنگه، به قول رفقا خاطره میشه
این جمله آخرو خیلی دوس داشتم:
تو ذهنت حکش کن که وقتی به دستش اوردی قدرشو بدونی